نمیفهمه این مرد حالش بده
همون خندهها و همون عطرِ تن
یه آتیشه که تا ابد روشنه
دوباره پس از سالها دیدمش
کنار یکی که شبیه منه
دوباره پس از سالها دیدمش
دلم رفت... یکهو تنم داغ شد
میگفتم: صبورم، صبورم، صبور...
با اون خندههاش طاقتم طاق شد
کدوم دیو دزدید یاد منو
چی باعث شد اینقد دلش سنگ شه؟!
نمیتونه اصلا تصوّر کنه
چقد میشه آدم دلش تنگ شه
دوباره موهاشو سپرده به باد
دوباره همون عطرو امشب زده
نمیفهمه این مرد حالش بده
نمیفهمه این مرد حالش بده...
.
هنوزم همونه که با خنده گفت
که خسته شدم، از جهانم برو
هنوز عاشقم، آرزو میکنم
که آهم الهی نگیره تو رو!
هنوزم همونه که توو خندههاش
منو پاک کرد از جهانش یه روز
هنوزم همونم که دیوونه شد
ولی پای حرفاش مونده هنوز
کدوم دیو دزدید یاد منو
چی باعث شد اینقد دلش سنگ شه؟!
نمیتونه اصلا تصوّر کنه
چقد میشه آدم دلش تنگ شه
دوباره موهاشو سپرده به باد
دوباره همون عطرو امشب زده
نمیفهمه این مرد حالش بده
نمیفهمه این مرد حالش بده...
