گفتگو با تشنگان امید

با کسانی که تشنه امید هستند، گفتگوهای یاس انگیز گناهی است نابخشودنی. وقتی این عمل از فردی نابخرد صادر میشود، او را به دلیل عدم آگاهی میتوان بخشید، اما اگر شخصی دانا به انجام این گناه مبادرت ورزد بایستی همواره نزد دیگران شرمسار باشد.

رنگ چنین گناهی ده بار سیاه تر از عمل سنگ انداختن به کسی است که پاره یی نان را برای سد جوع طلب میکند. در واقع این کار به مثابه زهر خوراندن به کسی است که برای رفع عطش جرعه یی آب میخواهد.

 

ما تو این عالم تنهاییم

ما تو این عالم تنهاییم. کسی با ما نیست. میگن که مارو دوست داریم و من عاشقم و اینها ولی معمولا به قول شاعر انگلیسی گفتش که: " ای محبوب اکنون سه روز تمام است که تو را دوست میدارم و اگر هوا مساعد باشد تا سه روز دیگر هم دوستت خواهم داشت." شش روزه کلش، اما یه کسی هست که همیشه مارو دوست داره و گفت: "که هرکجا هستید من با شما هستم." و شما یه وقت فکر نکنید که او شمارو فراموش کرده چون گاهی انسان به خاطرش خطور میکنه  که نکنه مارو ول کردن اینجا اصلا یاد ما نیستن. شماهم هروقت دلتون گرفت این شعر مولانا رو بخونید:

 

نیم ز كار تو فارغ همیشه در كارم

كه لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم

به ذات پاك من و آفتاب سلطنتم

كه من تو را نگذارم به مهر بردارم

 

 

بدون زنان

بدون زنان کسی در آغاز زندگی یاری مان نمیکرد، در میانه ی زندگی شادِمان نمی ساخت

و در پایان، تسلای خاطرمان نمیدادمان.

 

photo-2020-10-10-21-47-26

 

دو خارپشت

دو خارپشت خیال داشتند خود را تنگ به هم بچسبانند تا گرم شوند و به این ترتیب خود را از سرمای سخت زمستان محافظت کنند، ولی در هر تلاش برای نزدیک تر شدن به هم با خارهایشان همدیگر را زخم و زیلی میکردند، پس مجبور می شدند دوباره از هم دور شوند. سپس از نو بنا میکردند به لرزیدن.