بخشش، فعلی است اُلوهی

بخشش، فعلی است اُلوهی. خدا رزاق است، غفار است، واسع است، ودود است، رحیم است، رحمان است. خدا عین دهشِ بی دریغ و بی چشمداشت است. حتی یک لبخند تو میتواند دلی مرده را زنده کند. وقتی دلی مرده را با یک لبخند زنده میکنی، عین دَم مسیحایی میشوی، حیات میشوی، عین زندگی میشوی. زندگی هرگز نمیمیرد. با بخشیدن یک لبخند، به ساحت اُلوهی بخشش قدم میگذاری. بخشنده میشوی، در هر موقعیتی، از خود بپرس:" اکنون چه چیزی را میتوانم ببخشم؟ اکنون چگونه میتوانم خدمت کنم؟" لازم نیست "چیزی" داشته باشی تا ببخشی، فقط کافیست بخشنده باشی. متخلق به اخلاق اُلوهی بودن مستلزم داشتن "چیز" هایی بسیار نیست. متخلق به اخلاق اُلوهی مستلزم داشتن قلبی سلیم است. آنگاه که آیینه‌ی صفات رحمانی شده‌ای، سرشار شده‌ای. زیرا همه نعمت‌ها به سوی تو هجوم می‌آورند تا خود را در آیینه‌ی رحمانی وجودتو تماشا کنند. در هستی، هر آنچه نازل تر است به دنبال کامل تر از خویش روان است. تو از ثروت برتری، کامل تری. 

ما تو این عالم تنهاییم

ما تو این عالم تنهاییم. کسی با ما نیست. میگن که مارو دوست داریم و من عاشقم و اینها ولی معمولا به قول شاعر انگلیسی گفتش که: " ای محبوب اکنون سه روز تمام است که تو را دوست میدارم و اگر هوا مساعد باشد تا سه روز دیگر هم دوستت خواهم داشت." شش روزه کلش، اما یه کسی هست که همیشه مارو دوست داره و گفت: "که هرکجا هستید من با شما هستم." و شما یه وقت فکر نکنید که او شمارو فراموش کرده چون گاهی انسان به خاطرش خطور میکنه  که نکنه مارو ول کردن اینجا اصلا یاد ما نیستن. شماهم هروقت دلتون گرفت این شعر مولانا رو بخونید:

 

نیم ز كار تو فارغ همیشه در كارم

كه لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم

به ذات پاك من و آفتاب سلطنتم

كه من تو را نگذارم به مهر بردارم

 

 

حسبنا الله و نعم الوکیل

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

Dieu seul nous suffit, il est le meilleur appui

 

http://s10.picofile.com/file/8395812500/116244154981349384167124249762920624763229.jpg

 

 

او خود در بند من است

و گفت: بیزارم از آن خدای که به طاعت من از من خشنود شود و به معصیت من از من خشم گیرد پس او خود در بند من است تا من چه کنم...

چه دلمان بخواهد چه نخواهد

چـه دلـمـان بـخـواهـد، چـه دلـمان نـخـواهـد،

خــــدا

یـک وقـت هـایـی دلـش نـمـی خـواهـد...!

 

مرغابی و اثبات خدا


ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎ، ﻣﺮﻏﺎبی ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﻳﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ. ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﮔِﻞ ﻫﺎﯼ ﺭﺱﻣﺎﻟﻴﺪ، ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺳﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﮔﻞ ﺧﺸﮏ ﺷﻭد.ﺍﻳﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﭻ ﮔﺮﻓﺖ. ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻣﺎﻓﻮﻕ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ.ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﯾﺎ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ.

 

کسی جز تو از دردها درون من آگاه نیست

 

   

کـسـی جـز تـو از دردهـا درون مـن آگــــاه نـیـسـت

کـسـی جـز تـو چـون تـو بـرای زمـان بـزنـگاه نـیـسـت

 

دلم سخت معجزه می خواهد

 

خــدایــآ

مــن ایــنـجـا دلــم سـخــت مــعـجـزه مـیـخــواهد

و تــو انــگــار مــعــجــزه هــایــت را گــذاشــتــه ای

بــرای روز مــبــادا ...!

 

پ.ن: تو این زندگی اول از همه از خودم ناراحتم.

از خودم خستم.

خدایا پس یه کاری بکن تا دیر نشده...

هیچ، همین کافیست

 

 

کـــاش مـی شــد " فـقــط " تــــــو را داشــتــه بـاشـــم

خــدا هــی بـپـرســد: خـُـب ، دیــگــر چــه ؟

مــن بـگــویــم: هـیــچ،

هــمیــن کــافـیــسـت...

 

 

 

چه کسی بهتر از تو

 

 

 

خدایا

خواستم بگویم تنهایم اما،

نگاه خندانت مرا شرمگین کرد…

چه کسی بهتر از تو