تصور کردم که عاشق شده ام
چون احتیاج داشتم که دوست بدارم و دوستم بدارند،
تصور کردم که عاشق شده ام،
به عبارت دیگر خودم را به حماقت زدم...!
+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۹ ساعت 23:35 توسط
|
چون احتیاج داشتم که دوست بدارم و دوستم بدارند،
تصور کردم که عاشق شده ام،
به عبارت دیگر خودم را به حماقت زدم...!
از دو حال خارج نیست؛ یا شما برای نجاتش، خود را به آب می اندازید و در فصل سرما، به عواقب بسیار سخت آن دچار می شوید
یا او را به حال خود وا می گذارید.
شیرجه های نرفته، گاهی کوفتگیهای عجیبی به جا می گذارند ...
آدم های مبتلا به رنجی عمیق،
وقتی که شاد هستند رنـج شان فاش می شود:
طوری به شادی می چسبند که
انگار از سرِ حسد می خواهند بغلش کنند و خفه اش کنند.
