کنار هر نخ سیگار ...
كنار هر نخ سيگار کِنـتـَش بغضى است
براى مـرد كه گريه سلاح خوبـى نيست
كنار هر نخ سيگار کِنـتـَش بغضى است
براى مـرد كه گريه سلاح خوبـى نيست
بیچاره جمعه
صبح که بیدار میشود
میبیند تمام خانهاش
تلنبار شده از دلتنگی
بغض میکند
از همان اول صبحاش...
چای مینوشیدم....
یکباره دلتنگ شدم
بغض کردم و اشــــک در چشمانم حلقه زد....
همه با تعجب نگاهم کردند!!!
لبخند تلخی زدم و گفتم:چقدر داغ بود...! :)
امروز نبودی ، اما خیلی چیزها بود...
من بودم،
باران بود،
چتر بود،
بغض بود،
همراه همیشگی ام هم بود،
جـای " خـــــالـــــی ات " را مـی گـویـم...
پ.ن: خـوشـبـخــتــیــم مـــال " تــــــو " مـیـمـیــرم دور از تــــو بــاشَــم...
[از خواب ها پرید، از گریه ی شدید
اما کسی نبود... اما کسی ندید...]
از خواب می پرم، از گریه ی زیاد
از یک پرنده که خود را به باد داد
از خواب می پری از لمس دست هاش
و گریه می کنی زیر ِ پتو یواش
از خواب می پرم می ترسم از خودم
دیوانه بودم و دیوانه تر شدم
از خواب می پری سرشار خواهشی
سردرد داری و سیگار می کشی
از خواب می پرم از بغض و بالشم
که تیر خورده ام که تیر می کشم
از خواب می پری انگشت هاش در...
گنجشک پر... کلاغ پر... پر... پرنده پر...
از خواب می پرم خوابی که درهم است
آغوش تو کجاست؟! بدجور سردم است
از خواب می پری از داغی پتو
بالا می آوری... زل می زنی به او...
از خواب می پرم تنهاتر از زمین
با چند خاطره، با چند نقطه چین
از خواب می پری شب های ساکت ِ
مجبور ِ عاشقی! محکوم ِ رابطه!
از خواب می پرم از تو نفس، نفس...
قبل از تو هیچ وقت... بعد از تو هیچ کس...
از خواب می پری از عشق و اعتماد!
از قرص کم شده، از گریه ی زیاد
از خواب می پرم... رؤیای ناتمام!
از بوی وحشی ات لای لباس هام
از خواب می پری با جیر جیر تخت
از گرمی تنش... سخت است... سخت... سخت...
[از خواب ها پرید در تخت دیگری
از خواب می پرم... از خواب می پری...
چیزی ست در دلت، دردی ست در سرم
از خواب می پری... از خواب می پرم...]