گفت می رود سیگار بخرد

به جن گفتم: یک روزی می‌رسد که بالاخره کشف کنند که دنیا چهار بعد دارد، نه سه بعد. بعدش، آدم می‌تواند برود بیرون برای قدم زدن... و برود و ناپدید بشود. نه کفن و دفنی، نه اشکی، نه هیچ توهمی، نه بهشت و جهنمی... مثلا دوستانش نشسته‌اند دور هم و یکی می‌پرسد: "جرج کجا رفت غیبش زد؟" و یکی دیگر می‌گوید: "راستش نمی‌دانم. گفت می‌رود سیگار بخرد."

 

 

رویای اجتماعات

 در اتاقی کوچک،

تنها زندگی می‌کنم،

روزنامه می‌خوانم،

و در تاریکی،

تنها می‌خوابم،

در رویای اجتماعات!