مرد غریب...
جیباتو خالی کن و گرنه میکشیمت!
مرد با آرامش دستش را در جیب پالتوی کهنه اش فرو برد؛
چیزی نیافت جز چند ورق پاره که ذهنش را روی آنها می نوشت.
.
.
.
مرد کشته شد...
       + نوشته شده در سه شنبه هفدهم آذر ۱۳۹۴ ساعت 21:11 توسط 
        | 
       
   
جیباتو خالی کن و گرنه میکشیمت!
مرد با آرامش دستش را در جیب پالتوی کهنه اش فرو برد؛
چیزی نیافت جز چند ورق پاره که ذهنش را روی آنها می نوشت.
.
.
.
مرد کشته شد...