راز موفقیت پیرمرد صدساله
خبرنگاره رفت پیش یه پیرمرد صدساله که خوب مونده بود
و راز موفقیتشو پرسید
اونم گفت من با کسی بحث نکردم...
گفتن مگه میشه؟
گفت حق باشماست نمیشه!
خبرنگاره رفت پیش یه پیرمرد صدساله که خوب مونده بود
و راز موفقیتشو پرسید
اونم گفت من با کسی بحث نکردم...
گفتن مگه میشه؟
گفت حق باشماست نمیشه!
درستـه پـول خوشـبخـتـی نـمـیـاره
ولی قـطـعا بـی پـولـی بدبختی میاره...

پ.ن: البته خودم معتقد هستم که پول خوشبختی میاره...
ایـن روزهـا تـلـخ مـی گـذرد،
دسـتـم مـی لـرزد از تـوصـیـفـش !
هـمـیـن بـس کـه :
نـفـس کـشـیـدنـم در ایـن مـرگِ تـدریـجـی،
مـثـل خـودکـشـی اسـت ،بـا تـیـغِ کُـنـد.

ﻧـﮑـﻨــﺪ ﻟــﻮ ﺑـﺪﻫـﻢ ﺍﺳــﻢ ﺗـﻮ ﺭﺍ ﺯﻳــﺮ کــتــک
نـکـنــد لــو بـدهـی اســم مــرا زیــر کــتــک

از هـمـه کـس رمـیـده ام بـا تـو درآرمـیـده ام
جـمـع نـمـیشـود دگـر هـر چـه تـو مـیپـراکـنـی (غزل شماره 606) سعدی
ایـنگـونـه بـی تـُو بـبـیـن چـَـنـگ بـر آسـمـان مـی زَنـَم بـی مـُحـابـا
Look, this way without you, grasping the sky regardless
برای مبارزه با بیماری خاص مردان، یعنی تحقیر خویشتن،
مطمئن ترین درمان آن است که زنی باهوش آنان را دوست بدارد.

پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد، خدا کند
او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
خش خش، صدای پای خزان است
یک نفر در را به روی حضرت پاییز وا کند...
