جهان اشتیاقی به رویاهایمان ندارد

در این میان، تنها خنده تلخی که باید میزدم به این بود که چه اندازه غافل بوده ام، از این که: جهان منتظر به بار نشستن آرزوهای ما نیست. در واقع، مرتفع شدن این غفلت است که بر خودآگاهی ات می افزاید، تلخ ات میکند و حاصل آن زایل شدن همان امید و پررویی است. درک این که جهان، اشتیاقی به حضور ما و رویاهایمان ندارد. از رویاهایی که در این نوشته میتوان یافت تا آرزوهایی که آنقدر برایمان عزیزند، که حتی ذکر و یادداشت شان، از قدسیت شان می کاهد.

سال نود و هشت!

سال نود و هشت! چی بگم! سال خیلی خوبی برای من بود. مشحون از تجربه ها و رویداد های زیبا و دوست داشتنی. البته که تلخی ها و ناکامی های کنارش زیباترش کرد اما خوبی ها، بدی هارو در محاق برد. نمیدونم شاید مقتضا سنم بود. به زعم خودم این اتفاقاتی که رقم خورد، برای خیلی از افراد دوره من حتی محتمل نیست. بخاطر تمام این موهبت ها و خوبی های توی زندگیم، سپاسگزارم.