دریغا که بار دیگر شام شد
دریغا که بار دیگر شام شد،
سراپای گیتی سیه فام شد،
همه خلق را گاه آرام شد،
مگر من، که رنج و غمم شد فزون
جهان را نباشد خوشی در مزاج،
بجز مرگ نبود غمم را علاج،
ولیکن در آن گوشه پای کاج،
چکیده است بر خاک سه قطره خون
+ نوشته شده در سه شنبه هجدهم دی ۱۳۹۷ ساعت 22:38 توسط
|