بی صدا زندگی میکنم

بی صدا زندگی میکنم

بی صدا راه میروم

بی صدا کار میکنم

بی صدا حرف میزنم

 

بازیگر فیلم صامتی هستم

تمام میشود

و تمام میشوم.

 

 

 

هرشب در اتاقی تاریک

هـرشـب

در اتـاقـی تـاریـکــ نشـسـتــه ام

و دیـوارها هـر لحـظــه بـه هـم نـزدیـک تـر مــی شـونـد

 

گـاهـی

تو کلیـد می انـدازی،

گـاهـی از خــواب مـی پـرم.

 

آخرین درِ بسته

 

 

دیروز

می ترسیدم از باز کردن دری

که پشتش در بسته دیگری باشد

امروز می ترسم از دری

که پشتش در دیگری نباشد.

 

مسافر که پیاده شد...

 مسافـر کنـاری ام که پـیـاده شـد

پنـجـره ای گیـرم آمـد

بـاقـی مسیـر را گـریـستـم

 

http://s8.picofile.com/file/8322358992/photo_2017_10_14_20_27_06.jpg