آمال و آرزوهای غیرممکن!
ادامه مطلب...
ادامه مطلب...
که هفته ای یکبار
به ویرانه ی دلم
سر میزند
و تنها سوغاتی اش
دلتنگی است و
دلتنگی
هربار که می آید
دلتنگ ترم...
هر بار که می رود
ویــران تــر...!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن: آه... چقدر جمعه هایم دلگیر است،
کاش بودی،
من و تو در حیاط خانه مان...
تو قهوه میخوردی و من فقط نگاهت میکردم
آنقدر نگاهت میکردم که قهوه ام سرد میشد.
تو میخندیدی و من دلم میلرزید، قند در دلم آب میشد
تو نگاه های عاشقانه ات را به سمت من نشانه می گرفتی و من بی دفاع زیر نگاه هایی که بوی دوست داشتن میداد آوار میشدم...
سرم را بر زانویت می گذاشتم، تو با ناز و لحن شیطنت آمیزی شعر می خواندی و من با جان و دل گوش میدادم،
گــاهی از شدت احساس بغض میکردم و سرم را بر سینه ات می فشردم و تو دستان زنانه و ظریفت را بر گونه ام میگذاشتی و نوازش میکردی.
من دیوانه وار گریه میکردم و تو بدون انکه سوالی بپرسی فقط به طنین گریه ی دلخراش من گوش میدادی ؛بعد از دقایقی بی اختیار اشک از چشمان دل فریبت جاری میشد و بر صورتم می ریخت، چقدر گرمی اشک هایت برایم دلنواز است،..
کاش بودی و من از این همه دیوانگی به آغوش " غریبت " پناه میبردم...
نویسنده: محمدعلی منصوری





زمستان را دوست ندارم
چون با آمدنش به یاد نگاه های
سردت می افتم...

حال این روز های من خیلی دلگیر است
دلم سخت می گیرد در این فصل سرد
چه شده است؟ نمیدانم شاید هوا کمی ابری ست...
یا تو دلتنگ منی
تصور نبودت آرامش را از چشمانم می گیرد
قلمم اشک می ریزد و این ورق پاره های من است که تو را به تصویر می کشد
حکم نداشتنت فقط برای من یک چیز است
مـحـکــوم بـه ســیــگــآر...
گاهی
آدم دلش فقط
یک دوستت دارم میخواهد
که نمیرد...!


هَـــــــمــــــــه میگــــــــــن
بلاخـــــــــــــره میگـــــــــــــــذره ...
ولی باور کُـــــــــــــن
به جُـــــــــــــز عمرمـــــــــــــــون هیچــــــــــــــی نمیگـــــــــــــذره...!