بگو که زنده ایم

http://s7.picofile.com/file/8377771742/chaartaar_begoo_ke_zendeim_2019_10_21_21_09_51.jpg

 

نظاره کن نگاه ما را
که پرده ای دیگر بکنم
برهنه میکنم صدا را
که با دلت حرفی بزنم
به تن تو پیوسته نشد دو دست عاشقم
به سیاهی برگشته قدم قدم دقایقم
به منو این کاشانه بگو بگو که زنده ایم
تو به گوشم افسانه بگو که دل فسرده ایم
شب دیرین شیرین نشود نگهت از یادم نرود
تو دعا کن قلبم برهد که به تلخی پایان بدهد
شب است و ناله های طوفان منو ستاره نافروزان
شب است و ناله های طوفان منو ستاره نافروزان
به تن تو پیوسته نشد دو دست عاشقم
به سیاهی برگشته قدم قدم دقایقم
به منو این کاشانه بگو بگو که زنده ایم
تو به گوشم افسانه بگو که دل فسرده ایم
به تن تو پیوسته نشد دو دست عاشقم
به سیاهی برگشته قدم قدم دقایقم
به منو این کاشانه بگو بگو که زنده ایم
تو به گوشم افسانه بگو که دل فسرده ایم

 

آدیـنــه

http://s9.picofile.com/file/8335023726/Chaartaar_Adineh.jpg

 

میگدازد سینه ی من

سینه ام آیینه ی من

پس کجا جویم تو را

من که سر تاسر خموشم

مست بی اندازه نوشم

پس کجا جویم تو را

پس کجا جویم تو را

من که شیدا شدنم

محو پیدا شدنم

عابری گم شده در کوی رها شدنم

من که سرتاسر خموشم

مست بی اندازه نوشم

پس کجا جویم تو را

پس کجا جویم تو را

من به خوابی که آدینه دیدم

شاعری مرده در سینه دیدم

نغمه ای بر لب این شوق صدا شدنم

من که سرتاسر خموشم

مست بی اندازه نوشم

پس کجا جویم تو را

پس کجا جویم تو را

 

روزی در آغـوشـت

http://s9.picofile.com/file/8327551392/f58ef2cf2b31fa31c183acc430902e7c_romantic_pictures_hug_me.jpg

 

روزی آخـر در آغـوشـت جـان مـی یـابـم
بـا رویــایـت ایـن دوری را بــر مـی تـابـم

 

غـزل نشـد خـیــال مــن

http://s8.picofile.com/file/8326175326/Chaartaar_Concert_19_Bahman_96_2_1024x683.jpg

 

شبیه تو پرنده ای که می رود به سمت خورشید
شبیه من ترانه ای میان شعله های تردید
نشسته ام به انزوا به رنگ و بوی بی پناهی
به خلوتم نمی رسد حضور روشن پگاهی

 

نشسته ام به انزوا به رنگ و بوی بی پناهی
به خلوتم نمی رسد حضور روشن پگاهی

 

غزل نشد خیال من جنون من نگفته باقی ست
چه ترسم از ستیز شب که صلح سینه ام چراغی ست
شبانه ی بی صدائی ست ترانه ای بی تو دم نمی زند
به ساعت بی حواسم ببین که عقربه قدم نمی زند

 

بخوان که با صدای تو جوانه می زند سرودم
حریق آفرینشی به هیزم ترِ نبودم
من ایستگاه آخرم عبور آخرین قطاری
در امتداد ساقه ام تو ارتفاع بی مهاری

 

قلمروام تویی بمان که این سرای بی سرانجامی ست
عبور گیج قاصدک همان حمل بی پیغامی ست

 

برف - چارتار

بر رُخسار هر خورشیدی ، بی لبخندت ابری آمد

بی تو در من سروی خم شد ، در چشمانم حصری آمد

ای رویای بی تکرارم ، شعر تلخی در سر دارم

یادت رد شد ، برگی افتاد از افرایی

ایوان پر شد از تنهایی ، بادی خیزید و آرامید

برفی آشفته می بارید ، دستان هوا از بویِ تو پوچ

برگی افتاد از افرایی ، ایوان پر شد از تنهایی

دستان هوا از بویِ تو پوچ ، رفتی و بی رُخ عاشق تو

لحظه ی غم زده بی گذر است ، بر لب سرد ترانه هنوز

عادت خواهش بی ثمر است ، یادت رد شد

برگی افتاد از افرایی ، ایوان پر شد از تنهایی

بادی خیزید و آرامید ، برفی آشفته می بارید

دستان هوا از بویِ تو پوچ ، برگی افتاد از افرایی

ایوان پر شد از تنهایی ، دستان هوا از بویِ تو پوچ

 

 

مــُـعامـله ی خـوبـیـسـت

 

مــُـعامـله ی خـوبـیـسـت

 

تو آرام

 

زنـدگــی ات را مـی کـنـی

 

مـن آرام

 

مـیـمـیـرم

 

 

پ.ن: طــَنـیــنِ مــُوجُ سـاحِـلَــم خَــبـَـر نـَداری...