زار میزنم

از بچه ای که در رَحِمَت زار میزند
از گرگ خسته ی مستتر میان تنم
ازبوی تند خشم زنی مثل تو
تا نامیدی من از مرد بودنم

این جانور که برای تو شعر میشود
در خود فرو ریخته شده، گیج میزنم
اینگونه گاه، رسول رسالت عبس
در چِندش مقدس خویش جان میکنم

مارا به نیمه ی پرِ لیوان چکار
این باقی سمی ست که پیشتر خورده ام
ساقی تمام کن قصه را که رو شده است
آنان که خراب تو بودند مرده اند

از بچه ای که در رَحِمَت زار میزند
از گرگ بغض کرده توی پیرهنم
از جنگ من برای فراموش کردنت
از اشک هایت برای فراموش کردنم

بعد از من بشین و به حافظ گریه کن
با یاد بوسه ها و لب و بوی گردنم
بعد از من آن زخم های در گلو
بعد از منو فریاد های مُردنم

آلوده کن تمام مردان شهر را
آلوده به این ویروس بیرحم کن
در حجم رنگی که در ماست بنگرد
آنان که دچار تو بودند مرده اند

از بچه یتیمی که منم و زار میزنم
این عنکبوتِ کلافه که تار میتنم
این جانورِ گرفتار در دامِ خویش
این آن که به انتها رسیده، این منم

 

هنوز نمرده بودم، ولی داشتم به سرعت می گندیدم


هنوز نمرده بودم، ولی داشتم به سرعت می گندیدم.


کی تو این وضعیت نبود؟


همه مان مسافر این کشتی سوراخ هستیم

 

و دلمان هم خوش است که زنده ایم !

 

 

 

به نام خدای خوب گورخوابها

به نام خدای خوب گورخوابها
خدای مشت بر چشم اعتصاب‌ها
خدای پاک پول و زور و گور ارزان
خدای نفت و سفره‌های خالی از نان
خدای جیغ پوست سوخته از اسید
به ریش پدر که از ریشه شد سفید
به کار و کاسبی و حق بی حقوق‌ها
داغ تازه راز باغِ دارهای سرو ناب و انتخاب و تاخت باز قامت دروغ‌ها
به زلزله که آیه آیه عمق لطف اوست و
جهنمی که ناشی از عشق و مهر دوست و
باد و خاک و خوابِ چشمِ شورِ اهواز
مسافرت به شرط «تاسقوط پرواز»

به خرج جنگ و ننگ وجیب مردم از
نفس های بی‌نصیب مردم پس
سپرده‌های قرض و غرق اختلاس‌ها
به جرم تو که نعره داره این تقاص‌ها
قدم به سال نو که حوّل حالنا
بجاهک اشفی اعدائنا

که کارگر رگ زد
باغ مُرد
صدای تو توی روزنامه داغ خورد
صدا سرکشیده شد در شیرهای باز نفت
صدا که بریده شد، کسی باز رفت
کجا؟
روی مرزهای هرز زن زیر زور؟
زایمان آسمان در قعر گور؟
کجا، در خرابه‌های خشک هور؟
روی قبرهای مردم صبور؟
کجا؟
نطفه‌های خشمِ سطلِ زباله‌ها
و چاله‌های خون و اشکِ بیست ساله‌ها
ذِلالت اِضاله‌ها
دلالت به ناله‌ها
و‌ رد خون هم‌محلیان بر قباله‌ها
خیابان خمیده خسته از حمق نوچه‌ها
خدا به گل نشسته در عمق کوچه‌ها
سرنگ‌ها
اوردوزها
مثقالها
و قال الانسان ُ ما لَها

 

http://s8.picofile.com/file/8325875000/photo_2017_09_07_09_21_49.jpg

 

پ.ن: برای این روزها که هر روز بدبخت تر از دیروزیم...

هَـرَس

بهار
کاش
چیزی بیشتر از رنگِ باغچه ها را...
عوض می کرد
،
کاش
یک بار هم
ما شکوفه می دادیم
،
ما که اینهمه هَرَس شده ایم

 

 

چه زندگی خوبی!

گذشته ای که حالمان را گرفته است

آینده ای که حالی برای رسیدنش نداریم

و حالی که حالمان را به هم میزند...

چه زندگی خوبی!

 

 

برای خورده شدن


مارها قورباغه ها را مي خوردند .. و قورباغه ها غمگين بودند ..

قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند ..

لك لك ها مارها را خوردند .. و قورباغه ها شادمان شدند ..

لك لك ها گرسنه ماندند .. و شروع كردند به خوردن قورباغه ها ..

قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند ..

عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند ..

و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند ..

مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند ..

حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه ..

براي خورده شدن به دنيا مي آيند ..

تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است ..

اينكه نمي دانند ..

توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان !



با خود می اندیشی که دیگر طاقتش را نداری اما ...

گاهی که صـبـح از رخـتـخـواب بیرون می آیی ، 

با خود مـی انـدیشـی که دیگر طاقـتـش را نداری 

اما از درون خـنـده ات میگیرد 

زیرا تمام دفـعات دیگری که این حس را داشته ای

به یـاد می آوری...

 

 

سعادت موهوم

 امـید های ما

در کام اژدهای مـرگ فرو میرود

و پـس از آنهمه تـلاشـی که 

بـرای سـعـادت مـــوهــــوم کرده ایم

به چـیزی غیر از

پیری و نومیدی و مرگــ نمیرسیم

 

 

کلاغی عاشق نور، نوری بسیار دور از خورشیدی کور

 

 

هیچی قرار نیست درست بشه

 

 

‏کـاش یـکـی هـم پـیـدا مـیـشـد

در عـیـن صـداقـت مـیـزد رو شـونـمـون میگفـت

" غـصـه بـخـور، هـیـچـی قـرار نـیـسـت درسـت بشه. " シ